سینما ، دین و اندیشه

این سخنان فقط برای توست !

شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۴۳ ب.ظ

تا چراغی در میان این شبستان روشن است 

تا تنور نان گرم مرد چوپان روشن است

شک نکن قصد پلنگ تیز دندان روشن است 

امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن

یوسفی رفته است آری وضع کنعان روشن است


قرار بود تیتراژ مستندی باشه که به سهم خودش مردم رو از اتفاقاتی که افتاده بود مطلع بکنه اما چه بگویم از نامردمی ها دوستان : 

من از بیگانگان هرگز ننالم ! که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

اتفاقاتی توی این چند مدت رخ داده که مجبور به سکوت شده ام  و استخوان در گلو وخار در چشم به سر می برم .

وقتی که چشمان به چشمان علیرضا و آرمیتا می افتد احساس شرمساری وجودم را فرا می گیرد ، وقتی که بغض نا تموم مادر و پدری بالا سره جنازه پسر را می بینم از خود سوال می کنم که من برای شما چه کرده ام .
وقتی که صدای غمناک مرد چوپان را می شنوم داد از نهانم بلند می شود که ای وای حال چه کنم و اینجاست که به یاد سخن آسید مرتضی می افتم که می گوید : "آخرین مقاتله ما، به مثابه سپاه عدالت، نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است؛ که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپاتر است "
به ادامه مطلب بروید و باقی درد دلم را آنجا بخوانید .
و به حال روز خود می نگرم که نکند پرچمی که زیر آن سینه می زنیم اسلام آمریکایی باشد .
می دانید درجه تکلیف برای هرکس به اندازه فهم و توان اوست ، به این فکر می کنم که تا همین لحظه چه مقدار از آنچه را می دانستم بدان عمل کردم ؟
و از همه بد تر اینکه این تفکر که با آن بزرگ شده ام تا چه اندازه بر اساس خواست خدا و رسول و ائمه بوده ؟ می دانید آنقدر ما بدی می کنیم و بد هستیم که دست یافتن و سبک زندگی  رسول خدا و ائمه که هیچ مانند غلامان آنان هم نمی توانیم باشیم،
آنقدر ما بد هستیم و بد عمل می کنیم که نمی توانیم مثل امام خمینی ها باشیم ، انقدر بد هستیم که نمی توانیم مثل امام خامنه ای ها باشیم ، آنقدر بد هستیم که نمی توانیم مثل آوینی ها ، همت ها  ، باکری ها و ... های دیگر باشیم ، می دانید چرا ؟
چون نمی خواهیم باشیم ، اراده نمی کنیم که باشیم می دانید چرا ؟ چون برای تبدیل شدن به آنها باید مثل آنها عمل کنیم و ما نمی خواهیم که خود را به سختی بیندازیم ، نمی خواهیم نماز اول وقت بخوانیم چون کارهای واجب تری داریم ، نمی خواهیم به مستمندان کمک کنیم چون چراغی که به خانه رواست را درون کله مان فرو کرده اند ( بگذارید کمی توضیح دهم  : منظورم این است که سال نو وقتی لباس های نو و تازه ات را خریدی همه را جمع کنی بدهی به فقیری در راه خدا و خود همان لباس های کهنه سال قبل را بپوشی ، کدام یک از ما  تا همین حال چنین کاری را کرده ، کدام یک از ما به جای اینکه یک شب به رستوران برود ، رفته است و برای فقیری غذایی تهیه کرده و آن شب را سره گرسنه بر بالین نهاده ، اصلا کدام یک از ما می تواند و جرئت داره به جای گرفتن جشن عروسی برای خود پول آن را به زوج دیگری بدهد ، کدام یک از ما حاظر است ماشین خود را طلای خود را بفروشد وخرج کودک یتیم و بی سرپرستی بکند !!! و برای این نکردن ها هم می دانم که هزاران هزار دلیل وجود دارد .ما به جای اینکه پول غذا خوردن خود را در رستوران خرج شکم فقیری کنیم ، می گوییم ، یک شب که هزار شب نمی شود ! ما که همیشه رستوران نمی آییم .
گرفتن عروسی و ریخت و پاش های آن که اصلا نگو واجب است ، زیرا ما که یک بار بیشتر ازدواج نمی کنیم ، تازه پدر و مادرمان هم توقع دارند من تنها فرزندشان هستم ، می خواهند من را در لباس دامادی ببینند .
ماشینم که از واجبات زندگانیمان می باشد ، من که نمی توانم دو قدم را با دوچرخه این طرف و آن طرف کنم .
نداشتن طلا هم که از کمبود های اولیه مان در زندگیست )
مشت نمونه خروار است باقی را شما در زندگی خود مثال بزنید ، ما هیچ یک از این کار ها را نمی کنیم و توقع داریم که مثل شهدا شویم  ، خیر مثل شهدا بودن سبک شهدا را هم می خواهد که ما با هزاران توجیه از آن فرار می کنیم .
این ها مثال های مادیشان است ، کدام یک از ما حال خواندن نماز شب را دارد ؟ نماز شب ؟ برادر ما نماز صبحمان را هم یکی در میان می خوانیم ،
کدام یک از ما پنجشنبه شب ها کمیل می خوانیم و اشک می ریزیم ، روزی چند آیه قرآن می خوانیم ، احترام پدر و مادر را ، رفتن هیئت را ، من نمی دانم باقی را تو بگو .
می دانید آقدر در فضای آلوده و مسموم  تفکرات مردم قدم زده ایم و افراد دور و بر خود را دیده ایم که اصلا دست یابی به مقام والای انسانی خویش را نا ممکن می بینیم و جرئت ایستادن مقابل شرک هایی که برای خود درست کرده ایم را نداریم .
می خواستم این را بگویم که هر چه با ما کرد آن آشنا کرد یعنی چه ؟ یعنی همین خود ما ، خود ما به اصطلاح حزب الله های پر مدعا که حتی حاظر نیستیم از خواسته های خود بگذریم برای زنده نگاهداشتن دین خدا ، برای رضای خدا ، کدام یک از ما حزب الله ها به حرف و امر ولی خود گوش می دهد  ، کدام یک از ما وقتشناسی می کند ، کدام خود را به سختی می اندازد برای رضای خدا ، کدام از ما جرئت مقابله با شرک و رسوم خرافی خانواده هایمان را داریم ، کداممان تحمل شنیدن حرف مردم را برای رضای خدا داریم ، کدام تحمل سیلی دشمن  را در زندگانیمان داریم ، که اگر داشتین ولی خدا را هزار سال به کنج خلوت نمی کشاندیم و من نیز از شما بسیار بدتر و سراپا تقصیر تر هستم ، اما آیا وقت آن نرسیده که به گذشته خود پشت پا زده و زندگی تازه ای را رقم بزنیم .
می دانید به نظرم بزرگ ترین ، برزگ ترین ، و بزرگ تریم مشکل ما این است که هیچ کدام خود را در مقام اتهام نمی دانیم و کار خود را کاملا صحیح می دانیم آن هم با همان توجیه های عقل معاش که جز مادیات چیزی را نمی ببینند ، شیطان های درون آنچنان کارهایمان را برایمان زینت داده اند که گویی ما تا اینجای کار چه انسان های خوب و صالحی بوده ایم ، شما را نمی دانم اما از وضع خود آگاهم !
آری بار اله ها  جرئت ما را سر و سامان بده که بتوانیم مقابل اشتباهاتمان بایستیم و انقلابا مشق هشیاری به فرزندان بده تا لذت زندگی در کشور دارای آزادی معنوی را بچشیم و رهبرا من که مصطفی دیگر نیستم جون تو سال هاست که فرمان داده ای اما من بدان عمل نکرده ام  .
کاش که بتوانیم به جای توجیه کردن رفتار خود به سبک شهدا زندگی کنیم .
  • سجاد هاشمی

نظرات  (۲)

چنین که یافته ام دشمن حقیقی خود را
دلم به غیر از خود از هیچکس گلایه ندارد...
اللهم اجعل عاقبت امورنا خیرا.بحق علی(ع)و فاطمه(س)
ما که آخر نفهمیدیم شما را چه شد یهو. مستند رو به کجا رسوندی؟ این گلایه ها مخاطبشون دقیقا کیه؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی